طاقت

سلام

به دردایی که کشیدم، به اذیتایی که شدم، به خنده ها و شادی هایی که میتونستم داشته باشم ولی نداشتم، به قشنگترین روزهایی که همه داشتن و برای من جهنم بود!

خدای من از آینده خبر ندارم، ولی کاش میدیدم، کاش میفهمیدم که این همه درد رو چجوری میخوای درمان کنی!؟! چجوری میخوای التیام بدی و با کدوم نعمتت قراره دوباره سرپا بشم!

خدای من نکند با همه ی دردا باید تنم رو به گور بسپارم؟! نکند که عمرم به انتها رسیده و تلاشم برای تقاضاهایی که از تو دارم بیهودست؟!

خدای من کاش من آینده را میدیدم، کاش میفهمیدم لرزش دستم، فراموشی های عصبی و دردهای عصبی روده ام درمان میشود یا نه؟!

خدایا فکر آینده ی منو هم کردی؟! فکر کردی که من چقدر از این زندگی طلب دارم؟! فکر کردی که من هم بنده ی تو هستم و باید روزهایی رو آزاد زندگی کنم؟!

یا از نظر تو من خودم مقصرم و باید تاوان بدهم!؟!

نکند مقصر گناه بزرگی هستم و خود نمیدانم و قرار است در زندان دنیای تو بمانم تا رنگ موهایم مثل دندان هایم سفید شود؟!

اگر این چنین نیست پس نشانه ای بر من بفرست، نشانه ای که دوباره امید را در زندگی من زیاد کند!

خدای من گله دارم نه از تو، بلکه از زندگی ای که دارم، گله ها دارم از نرسیدن هایی که یا بنده هایت نذاشتن یا دنیایت!

خدای من نکند به راستی تمام موهایم سفید شود و به خواسته هایم نرسم!؟! نکند این رسیدن برای من قفل باشد و زندگیم را بیهوده برای خواسته ای امید دهم؟!

اگر این چنین است هم به من خبر بده، خبر بده تا بدانم کجای ماجرا هستم

خدای من ناراحت نشوی خودت ما انسان ها را این گونه آفریدی، ما را عجول و کم طاقت آفریدی، من نیز پیامبر نیستم و بسیار گناه کارم و میدانم که باید تاوان ها پس دهم!

پس حق بده این چنین گویم چون هدفی را انتخاب کردم و دلم در گروی چیزی ست که صبری بزرگانه همچون ایوب پیامبرت میخواهد!

همچنان میگویم که این پروردگار زمین و آسمان اگر قرار نیست به خواسته و آرزوی قلبم برسم پس چرا قلبم را این چنین مشتاقانه و عاشقانه در آنجا بند کرده ای!

خدایا بی نهایت شکرت