خدای من
نشانه هایت همچنان پا برجاست و من همچنان لغزش ها دارم...
بعد از ظهر جمعه 1404/02/12، نگاه به تقویم کن، نیمه شب را ببین... 10 و حدودا 40 دقیقه...
ااااا نماز شب میتونم بخونم اون موقع، چه زیبا مات نشانه هایت میکنی مرا...
نه بهشتت را میخواهم نه جهنمت مهم است، نه حتی تمام هستی ام، میدانم که خیلی برنامه داریم با هم، ولی من فقط تو را میخواهم، هر که از معشوقه اش گفت، از مهربانیش گفت از مهر و محبتش گفت من دیگر ساکت نمیشوم، چون معشوق من تویی، چون مهربانترین وجود عالم تویی، چون تو از همه چی و همه کس سری، من از تو خواهم گفت، و برای اثبات حرفهایم قسم به تو خواهم خورد، تو همه چی تمامی، تو نهایت آرامشی، تو نهایت رفاقتی، تو هیچ کجا کم نمی آوری
مرا از کجا به کجا آورده ای، مرا چگونه آورده ای، تو نه مجبورم کرده ای و نه محکومم کرده ای، تو مرا با عشق آورده ای، پس تو خردمند ترینی
تو مرا عشق دادی، تو مرا بلند کردی، براستی مرا چه شده است؟؟! هنوز هم گیجم...
مرا چه به نماز شب، مرا چه به معاشقه با تو، مرا چه به عشق...
تو مرا دیوانه کرده ای
دیگر نه لپ تاپ خراب شده ام مهم است و نه لاستیک ماشین و نه لامپش و نه خانه ای که در آن زندگی میکنم
دیگر نه کسی مهم است جز تو و نه چیزی مهم است جز تو
دیگر نه نگاه خریدارانه به کسی میتوانم بکنم و نه چشم بد میتوانم داشته باشم...
و خدای من بابت لغزشم مرا ببخش، مرا دوباره در آغوش بگیر تا آرام شوم...
چه زیباست نماز شب، نماز شب همان نماز عشقی بود که دوستش داشتم، نماز شب همان بهترین نماز است...
چه حالی میدهد زندگی کردن با وجود تو، چه حالی میدهد گریه کردن به شوق تو
یقین دارم که تو میتوانی تمام زندگی من باشی، تو میتوانی تمام هستی من باشی
خدایا چگونه راه بروم و زندگی عادی داشته باشم و به تو فکر نکنم، چگونه در میان جماعت همرنگ شوم و همانند آنها از مال دنیا صحبت کنم؟؟!!
چگونه میشود در عبادت تو زیاده روی نکرد؟!
چگونه میشود تو را عاشق نبود...
حیرانم از حال خودم و از کار تو...
خدایا بی نهایت عاشقتم
خدایا بی نهایت شکرت
- ۰۴/۰۲/۱۴
- تعداد عزیزانی که این مطلبو دیدن: ۱۸
امروز همه روی جهان زیر پر شماست.
خوش به حالتون