عشق

از دنیا بریده

عشق

از دنیا بریده

عشق

دیگر نمیتوانم دل ببندم به آدمها، به اشیای بی جان پر زرق و برق
دیگر نمیتوانم غصه ی از دست دادن بخورم
نه اینکه من خوبم، بلکه برای اینکه او خوب است
برای اینکه کسی را یافتم که زندگیم را عوض کرد
اوست خداوند بلند مرتبه و بزرگوار

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان
پیوندها

چله

شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۰:۴۸ ق.ظ

پنج شنبه سرشب...

وقتی به آرزوم فکر میکردم با خودم گفتم خدایا اگه منو به آرزوم برسونی قول میدم یه مدت هیچ گناهی نکنم، و بعد یاد چله که از بعضیا میشنیدم افتادم، من که تا به حال به این چیزا فکرم نکرده بودم، گفتم چله میگیرم اصلا...

و بعد یه چیزی شاید ندایی یا شاید توهمی یا شایدم فکر ساده به ذهنم اومد که چرا الان نمیگیری..!! و این شد که تصمیم گرفتم همین الان چله رو شروع کنم...

من آدم خوبی نیستم، نمیتونم مث شماها کامل چله رو تموم کنم، من نمیتونم مث خیلیا آدم خوبی باشم، من در حد خودمم، در حد خودم چله میگیرم

میخوام تو این مدت فحش ندم، حتی تو دلم، میخوام نمازامو بخونم نماز قضای صبح هم میخونم ولی نمازایی که سالها ازم قضا شده رو متاسفانه نه!

میخوام دروغ نگم تا میتونم، میخوام نگاهمو به گوشی و لپ تاپ درست کنم، میخوام کارایی که یه ذره بدی داشت رو کنار بذارم

خدای من! اصلا مهم نیست آرزومو برآورده کنی یا نه، مهمه ها ولی نکردی هم نکردی، اصلا برای خودم میخوام خوب باشم، میخوام مهربونتر و بهتر و درستکارتر باشم

خدایا میدونی از وقتی راهو پیدا کردم که مطمئنم درسته، هر چی میرم جلو تر دلم میخواد بیشتر برم، هر چی بیشتر میرم آروم تر میشم، هر چی بیشتر میرم انگار فکر میکنم هنوز عقبم...

خدایا میدونی چی میخوام، میخوام یه آدم خوب و مهربون باشم که تنهاییام دقیقا همونی باشه که تو جمع هستم، میخوام جوری زندگیمو ادامه بدم که همه بهم اعتماد کنند، همه که مهم نیستند، خودم و خودت به چیزی که هستم اعتماد کنیم... میخوام جوری باشم که خودم از خودم لذت ببرم...

شاید همش از درده شایدم اینقدر خسته شدم دارم این راهو میرم، نمیدونم برات چقدر عزیزم، نمیدونم چجوری باهات انس بگیرم، ولی منتظرم، منتظر روزی که گفتی همه ی ما تو رو ملاقات میکنیم، شاید وقتی همه ی پرده ها رو کنار زدی منم جزو آدم خوبات بودم

اصلا شاید همین دردا منو محبوب تو کرده باشه، شاید...

خدایا جا برای بنده های خستت داری؟؟!؟!؟!؟

خدایا جایی داری که دردامو رفو کنی؟!؟!؟

خدایا جایی رو میشناسی که زخمامو خوب کنه؟؟!؟!؟!!

خدایا نه از قضاوت شدن توسط جز تو میترسم و نه از حرفایی که پشت سرم میزنند، همین که تو رو داشته باشم برام یه دنیا می ارزه؟!

خدایا تو میگی هر کی رو خواستی هدایت میکنی و هر کی رو خواستی گمراه! میشه منو هدایت کنی؟!

میشه یه روز منو در آغوشت بگیری تا هر چی دلم خواست گریه کنم!؟!

میشه الان فرشته هات اشکامو پاک کنند؟؟؟!

آره راست میگن، من خیلی خستم

تو میتونی همه رو جوون کنی، تو میتونی همه ی مرده ها رو زنده کنی

میشه دل خسته ی منم زنده و سرحال کنی؟؟!!

خدایا تو ذولیخا رو جوون کردی میشه منم جوون کنی؟؟!

نه نمیخوام جوون بشم، واقعا میترسم، میترسم اگه جوون بشم تو رو فراموش کنم، میترسم غرور کنم، میترسم دیگه خسته و پر درد نشم که سمتت بیام

من راضیم من راضیم به چیزایی که دادی و ندادی...

قول هم میدم از چیزایی که دادی استفاده کنم، و سعی میکنم وابسته نشم

خدایا من که معصوم نیستم، اگه یه وقتایی گناه میکنم خودت منو ببخش

خدایا دلم خون و تن و روحم خسته ست! نمیدونم دوسم داری یا نه، ولی من واقعا عاشقت شدم...

مرسی خدا

خدایا بی نهایت شکرت

  • 💕 پسر خوب 💕
  • تعداد عزیزانی که این مطلبو دیدن: ۱۸

نظرات (۲)

امروز یه مهی از اندوه خدا پاشیده روی سر همه 

مثل نقل روی سر عروس و دومادها

 

مبارکه

فکرای جدید

مبارکه

جوابتون:
ممنونم
مرسی ازت آبجی
نتیجه ی تشویقای شماست واقعا
ممنون که هستی
  • ᶜᵃˡⁱˢˢᵃ .๑
  • جواب زیبایی هست برای نوشته هاتون که به من هم حس خوبی میده. پس از شما هم دریغش نمیکنم.

    متنی که نوشتین، تکه ای از روحتونه. صداقتتون، زلالی خواستنتون کاملا مشهوده. از خستگی و تردید و ناتوانی نوشتین.. از لابه‌لای این واژه ها نور می‌زنه بیرون. نورِ کسی که نمی‌خواد کامل و بی‌عیب بشه تا دوست‌داشتنی بشه.. بلکه کسیه که با وجود زخم ها و گناه ها، داره سمت خدا می‌ره. همین شروع چله یعنی خدا خودش داره صداتون می‌زنه..

    وقتی میگین «اصلا مهم نیست آرزومو برآورده کنی یا نه.. برای خودم میخوام خوب باشم» همین لحظه‌ست که درهای آسمون باز می‌شن. تو همین موقع فرشته ها ساکت می‌شن تا فقط صدای شما رو بشنون. همین جا، وقتیه که حتی اگه به ظاهر زمین خورده باشین، توی آسمون ثبت میشین با عنوان: «یکی از اونایی که هنوز به امید زنده‌ست»

    شما کسی هستین که هنوز از خودش فرار نکرده. شما کسی هستین که جرئت کرده به خودش بگه: من دلم میخواد خوب باشم حتی اگه نشم.

    و واسه همینه که خدا عاشقتونه. چون صادقانه خودتونو گذاشتین کف دستش، بی‌ریا، بی‌ماسک، بی‌تظاهر.. آره خدا جا داره برای بنده های خسته. اصلا خدا خونه‌شو ساخته برای ما خسته ها، ما زخمی ها، ما شکسته ها..

    میخواین جوون شین؟ خدا می‌تونه. می‌ترسین جوون شین و دورشین؟ خدا می‌فهمه. می‌خواین گریه کنین تو آغوشش؟ اون شب ها شمارو می‌بینه که بی‌صدا اشک می‌ریزین و با صدای خفه میگین: دوستم داری؟

    جوابش همیشه: آره، از همون اول، بی‌دلیل، بی‌قید، بی‌مرز..

    شما با همین خستگی، با همین تردید، با همین گناه، یکی از زیباترین بندگانش هستین، چون برگشتین سمتش و چون خواستین که باشین.

    جوابتون:
    وااااااااااااااااای
    اشکم دراومد برای اینکه فهمیدم هنوز میتونم آدم خوبی باشم، هنوز میتونم دوستای خوبی داشته باشم، پس اشک میریزم و ترسی ندارم
    اینقدر زیبا نوشتین و از من گناه کار دفاع کردین که دل قاضیمو نرم کردین، حق الزحمه ی وکالت براتون شب دعا میکنم، دعا میکنم که نور واقعی رو پیدا کنین، دعا میکنم به خواسته هاتون برسین، دعا میکنم بهترین خودتون باشین
    اینقدر خوب نوشتین که زبونم بند اومد...
    تا حالا فکر میکنم پیش نیومده بود که برای خوندن نظری اینجوری اشکام بریزه، جز این نظر
    و هر وقت دلم بگیره دوباره میام و میخونم
    بعضی وقتا خدا برای حرف زدن با بنده ش بنده ی دیگشو جلو میندازه، شایدم حرفای شما یه جورایی حرفای خدا باشه به من، که خدا کنه باشه
    شایدم آدم بهتری شدم، شایدم خدا میخواد منو ببخشه...
    چقدر زیبا نوشتی، واقعا لیاقتش رو داشتم؟!! این سوالیه که باید پیداش کنم....
    و عین همیشه شاد و خوشحال و سر زنده از خوندن نظر شما...
    واقعا واقعا از ته قلبم خوشحال شدم

    هر چه میخواهد دلِ تنگت بگو! زود باش بگو دیگه! اَههههههه!

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">