دل تنگی
خیلی وقته بابت فشارهای زندگی دیگه مزه ی درد برام عادی شده، عادی شده دور بودن، غربت، تنهایی، نفهمیده شدن، عادی شده که چیزی رو بخوام و نگیرم، بخوام و نداشته باشم
خیلی چیزا اولش سخت بود ولی بعد عادی شد، مثلا اینکه سالی یبار بری خونتون که شهرستانه، مثلا سالی دوبار مامان و باباتو ببینی، مثلا دلت بگیره و تنگ خاک شهرستانت بشه...
بعضی از این دردا دردای دیگه رو پوشش میدن، مثلا درد غربت، درد چیزای خوب نداشتنو پوشش میده، وقتی دلت تنگ خونه شد دیگه به نداشتن چیزایی که دوست داری فکر نمیکنی، اون لحظه که داری نزدیک خونه میشی به هیچی هیچی فکر نمیکنی، دلت میخواد برسی و از خاکش بخوری تا سیر شی...
خیلی از این موارد برام عادی شده، به نسبت بی حس میشه آدم دیگه، وقتی هر دردی با درد دیگه نادیده گرفته بشه یعنی بی حس شدن...
یکی از دلایلی که من عید امسال رو معجزه دیدم و اینقدر عاشق خدا شدم همینه، اینکه من خیلی خیلی بی حس بودم، فکر نمیکردم که اینجوری احساساتم اوج بگیره، وقتی دیدم توی 5 روز من به هیچی فکر نکردم و همه چی داره رویایی پیش میره و ته ته خوشی منه و احساساتم هم تو اوجشه یه چیزی رو فهمیدم، اینکه خدا فقط وسیله به ما نمیده، و خدا درون ما هم تاثیر میذاره، خدا احساسات منم میتونه بالا و پایین کنه، فقط و فقط اون لحظه به خدا فکر کردم... انگار دارن مستقیم بهم میگن تو خوب باش حتی احساساتت هم با ما...
و من ایمان قلبی محکمی بستم، با خدای خودم، و قراردادی بستم که سرتاپا به نفع خودمه...
با مرور زمان انسان ها کمی از احساساتشون کاسته میشه، یعنی یه جورایی عادی میشه، برای من تا سالها عادی نخواهد شد ولی انسان ها نیاز به یادآوری دارند....
دیشب که نماز میخوندم به ذهنم اومد که شاید چند نماز آخری که خوندم اشکی ازم درنیومده یا خیلی کم بوده، یه لحظه بین نماز بود که سجده کردم و گفتم خدایا حال قلبیم و ذوق و شوقمو توی نماز زیاد کن... (یه همچین چیزی)
و شاید شمایی که تجربه نکرده باشین باورتون نشه، سر رکعت اول اشکم ریخت، اونم زیاد، اینقدر ذوق کردم که نگو...
درست عین دختر بچه ای که باباش براش یه چیزی رو میگیره که دوست داره...
همونجا فهمیدم که هم راهم درسته و هم خدا هنوز حسابی دوسم داره و تحویلم میگیره...
وای خدای من
عاشقانه دوستت دارم و برات میمیرم....
خدایا بی نهایت شکرت
- ۰۴/۰۲/۳۱
- تعداد عزیزانی که این مطلبو دیدن: ۱۸
ازاین به بعد باید هرچی میشه بزارید پای امتحان الهی ، نه دوست نداشته شدن.
قطعا خدا خیلی دوستتون داره
وشاید تواین مسیر بخواد امتحانتون کنه واین یعنی مرحله به مرحله به خدا نزدیکتر شدن
بعضی وقتا اشک چشم میگره تا دوباره روبندازی بهش وباهاش حرف بزنی وصداتو بشنوه
ماروهم بین دعاهاتو فراموش نکنید