آمادگی
سلام
همه چی از یه جا شروع نشد.. همه چی کم کم شروع شد، همه چی به مرور پیش رفت، کم کم به اینجا رسید، وضع مملکت رو نمیگم، وضع روحی خودمو میگم...
امیدوارم سیر درستی رو طی کرده باشم.. امیدوارم لایق بوده باشم، و امیدوارم دلم یکدل بشه و برم سمتی که باید برم
چند وقتی بود که حرف از شهادت میزدم، حرف از شهید شدن، و حالا موقعیت شهادت هم پیش اومده تا حدودی...
یه لحظه فکر کن الان قراره شهید بشی، الان قراره همه چی تموم بشه، میدونم شهادت تموم شدن نیست، میدونم تازه شروع خوشبختیه، اما این دنیا و آرزوهایی که داشتی تموم میشه...
کمی دلبستگی بخوای یا نخوای وجود داره و این یعنی کاملا فارغ نشدیم...
یه جور ترس یا نمیدونم یه جور دلهره تو دل همه ی ما هست، به هرحال انسان زندگی این دنیا رو دوست داره، ولی خب شهادت هم زیباست...
داشتم فکر میکردم شاید من قراره شهید بشم ان شاء الله، شاید این همه تحولات برای این بوده که آماده ی شهادت بشم...
خدا کنه ترس و وابسته گی هام برن و جاشو تمام و کمال با خدا پر کنم، خدا کنه شهید بشم، من که آخرش باید بمیرم و دنیا رو ترک کنم، پس کاش شهید بشم
با شهادت این دنیا رو ترک میکنم اما از مرگ هم فرار میکنم، چون شهدا زنده ان...
نمیدونم، بهرحال یه ذره حال و هوام با قبل فرق میکنه...
امیدوارم که هر چی خیر و صلاحه اتفاق بیوفته...
البته من برای زنده بودن طبق غریزه و وظیفه ی انسانی تلاش میکنم، و اینم میدونم که شهادت لیاقت میخواد..
برای همین از خدا صلاح و مصلحت خودمو میخوام...
حرفایی بود تو دلم که خواستم بگم...
خدایا بی نهایت شکرت
- ۰۴/۰۳/۲۸
- تعداد عزیزانی که این مطلبو دیدن: ۱۶
راستی راستی عجب در باغ سبزی باز شد روی ما
خدا را شکر
خیلی هیجان انگیزه مسیری که طی کردی باید توی دلت شور و شیدایی باشه