یک راز

به وسعت قلب پهناورم

یک راز

به وسعت قلب پهناورم

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

امام حسین (علیه السلام)

شنبه, ۲۲ تیر ۱۴۰۴، ۰۹:۴۶ ق.ظ

امسال محرم برخلاف همه ی محرم هایی که توی این شش سالی که مشهدم نذری زیادی گرفتم، اونم نه به میل خودم که به میل همراه گرامی...

من اعتقاداتم کاملا متفاوته، همچنین آرزوهام

وقتی اسم آرزو رو آوردم یعنی واقعا خواسته ی قلبیم هست و از انجام دادنش نهایت شوق رو دارم!

زندگی بعد از فشارهایی که به آدما میاره یا اونا رو میشکنه یا اونا رو الماس میکنه، من نمیدونم الان چه شکلی ام اما میدونم که هدف و آرزوهام حداقل برای خودم ارزش والایی دارند و از این بابت از خودم راضی ام

حداقل راهم مشخصه و دیگه سردرگم نیستم...

خدا رو شکر غذای نذری زیاد گرفتیم و زیاد خوردیم، در واقع هفته ی گذشته به جز تاسوعا و عاشورا دیگه داخل خودنه غذای گرم درست نکردیم، حتی دیشب و احتمالا امشب...

من اگه با همین شرایط تنها بودم قطعا به غذای نذری به جز چند دونه برنج لب نمیزدم، چون این غذاها رو حق کسایی میدونم که ندارند، کسایی که با گرسنگی محض سر به بالین میذارند، چی میگم اصلا بالین ندارند...

من حق اونا رو نمیخورم، و یه آرزوی من چند سالی زندگی با عقاید خودمه...

پنج شنبه شب رفتم داخل هیئت، اونجا سینه زنی بود و آخر مراسم هم از درب خروجی غذا میدن دستمون، شب سومی بود که اونجا میرفتم، من سینه نمیزدم اونجا، هم شلوغه و هم خیلی گرمه و هم بماند...

اول هیئت نشسته بودم که یه حاج آقای شیخ اومد کنارم، من شخصا از شیخ جماعت دل خوشی ندارم و اعتقادی بهشون ندارم، ولی از این حاج آقا خوشم اومد... اینم بماند...

موقعی که یکم مداح قصد درآوردن اشک جماعت رو داشت من اشکام ریخت، اما نه برای حرفای مداح برای چیزی که از نظر خودم خیلی بالاتر از اینا بود...

برای مظلومیت حسین (ع)...

حتی بعضی از سینه زنا و اونایی که خودشونو حسینی میدونند به این فکر نکرده بودند که لشکر شمر با این همه قصاوت قلب نیزه رو از سمت بریده شده ی سر امام وارد سر کرده و به نیزه کشیده، و حتی موقع درآوردن قطعا با پا سرو جدا کردن و جلوی حضرت رقیه گذاشتن!

حتی این هم هیچ...

آیا امام حسین رفت تو دل دشمن که من و تو تنها 10 الی 12 روز به سر و سینه بزنیم و بعد به کارای اشتباه خودمون ادامه بدیم؟؟!!

آیا امام حسین نیزه و شمشیر خورد که تو با قمه به سر خودت بزنی؟!

میدونم رسم دنیا اینه که آدم خودش راهشو پیدا کنه ولی کاش میشد یه روز امام حسین به ایران میومد و این حرفا رو به همه میگفت...

جماعت جاهل! من خواستم که عدالت برپا کنم، من خواستم که گرسنه ها رو سیر کنم، من خواستم که اخلاق بر پا کنم! برای من سینه نزنید برای من قمه نزنید برای من انسان باشید...

اشک ریختم برای مظلومیت حسین (ع)، کسی که خودش و زن و بچه ی خودشو فدای عدالت و دین خدا کرد تا منو تو دنبال نذری نباشیم، من که دارم چرا باید نذری بخورم؟!

اگه تبرکه یه غذا بگیر با خانواده بخور

وای بر من که از بچگی به سر و سینه زدم و درک نکردم که حسین برای چه رفت، درک کردن مهمه، شاید خیلیا حرفای منو بهتر از من بلد باشند اما درک مهمه!

من عاشق مراسم حسینم، عاشق سینه زنی و تا آخر عمرم آرزو دارم همیشه این مراسم برگزار بشه اما ای سینه زن امام مظلوم آیا فکر کردی مظلومیت امامت برای تنهایی در کربلا بود؟!

مظلومیت امام حسین برای مظلوم ماندن بین آن همه ناعدالت خواهی بود! تنها عدالت بخواهی برای کسانی که برای پول جلوت لشکر بکشند!

اشک ریختم چون مظلومیت امامم را لحظه ای درک کردم! ای من به فدایت امام حسین!! این اشک ها رو از من کوچک قبول کن...

از این به بعد برای عزاداری بیایید عدالت برپا کنیم...

این چه مراسم گرفتنیه برای امام عدالت خواه خودمون که هیچ عدالتی برقرار نکردیم؟! حتی صف نذری هم بدون عدالت بود! شرم بر من...

پنج شنبه با خودم فکر میکردم که کاش میشد غذای نذری بگیرم و یه لقمه ازش بخورم و بقیه رو بدم دست نیازمند، بعد گفتم چه کاریه دیوانه! غذای دهن خورده رو میخوای به بنده ی خدا بدی؟! مگه اون چی از تو کم داره!؟ مگه کجای ارزش های تو بالاتر از اونه؟! و همونجا بود که گفتم خدایا ببخشید اصلا دهن نمیزنم، و میدونم که امام مهربون و مظلومم هم اینطوری راضی تره و من کل بدنم اینطوری متبرک میشه...

من به فدای مظلومیت امامم بشم و به فدای قوانین خاص خدای خوبم...

هعی.... محرم زیبایی بود برای من... پر بار پربار...

خدایا بی نهایت شکرت

  • 💕 پسر خوب 💕
  • تعداد عزیزانی که این مطلبو دیدن: ۱۸

نظرات (۲)

احساس می کنم هیچ جلسه ای نمی ری که سخنرانش دو کلام حرف به دل بشین بزنه

یا خوب گوش نمی کنی

خیلی تنهایی حتی توی جمع شلوغ هیات

چرا از هیات فقط نذری و سینه و اشک ترحم برداشت میشه

پس اون همه معرفت و عشق که تو این هیاتها تقسیم میشه چرا دست مردم نمی رسه

 

سخنرانی گوش نمی دین؟ یا نمی فهمینش یا دیر میرسین یا چی؟

جوابتون:
اینقدر سخنرانی و روضه و حرفای خوب گوش دادم که نگو و نپرس
اینقدر تو مساجد و هیئت ها از بچه تا بزرگی گریه کردم که نگو
اما...
من حرف از مظلومیت زدم...
امام من حقش نیست که من و بعضی های دیگه جز شما تو مجلسش گریه کنیم و حرف خوب بشنویم و بعد از 12 روزی همه رو یادمون بره و هر کار بخوایم بکنیم، انگار نه خانی اومده و نه خانی رفته...
این یعنی مظلومیت...
امام من انسانی عادی نبود که بعد از محرمش مردم ناعدالتی رو ادامه بدن و عدالتش رو یادشون بره...
یا شایدم بهش فکر نمیکنند، مردمی که تو مراسم میگن امام حسین اومد که عدالت برقرار کنه و دقیقا 5 دقیقه بعدش میرن و تو صف نذری خودشونو جا میزنند...
من این مدلی نیستم
من شاید سینه نزنم ولی عاشق عدالتم، عدالتی که خدا به امام آموخت و امام خواست به ما بیاموزه، من تا عادل نشم دست از خودم برنمیدارم
من عاشق خدام بعد پیامبرانش و امامانش، من جایی که عدالت نباشه دوست ندارم
من روضه نیازی ندارم، من حسین و عدالتشو نیاز دارم

حق گفتی

عدالت در عمل، پیاده سازی شده و درست

خیلی حقه خیلی

و مظلومیت امام حسین و پدرش و بعدی هاشون هم به خاطر همین عدالته

جوابتون:
میدونی عدالت تهش کجاست؟؟!
تهش جاییه که امام حسین ناعدالتی بین لشکر خودش و لشکر مقابلو دید، حتی بعد از توافق جنگ تن به تن باز هم ناعدالتی و گروهی حمله کردن رو دید، ولی با همه ی اینا لشکرشو دونه دونه فرستاد، چون امام ما حرفش حقه، و تا پای مرگ هم سر حرفش هست، چون عدالت یعنی همینکه تا آخرین لحظه عادل باشی یعنی سر حرفت باشی
عدالت یعنی حق عدالت یعنی امام حسین (ع)
اگه تونستیم تا آخرین لحظه پای حرفمون باشیم و با دیدن ناعدالتی پامون نلرزه یعنی امام حسینی هستیم...

هر چه میخواهد دلِ تنگت بگو! زود باش بگو دیگه! اَههههههه!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">