در اعماق رابطه ها
سلام
احساس کردم باید کمی بنویسم، اما دلم پیش نمیومد تا اینکه 1 نظر جدید داشتم و وقتی جوابشو دادم انگار اشتیاقم برای نوشتن بیشتر شد...
من بد یا خوب تو یه رابطه ی جدید قرار گرفتم که همیشه برای همه ی آدمها بازه فکر میکنم، رابطه با خدا..
هر چی بیشتر تو رابطه زمان میگذره بیشتر چیزی یاد میگیری و چقدر خوب که طرف رابطه ت وجودی بی همتا و بزرگ باشه که همه چی از آن اون باشه
جدیدا فهمیدم که باید از خدا بخوایم، هر چیزی و هر کاری، گفته بودم که خدا میتونه راحت نظر آدمها رو هم تغییر بده به نفعت، وگرنه من ماشین میلیاردی نداشتم، وگرنه اعتماد آدمها رو نداشتم، وگرنه احترام نداشتم...
یه کار بدی کرده بودم و فکر میکردم و البته مطمئن بودم که خیلی خدا ناراحت شده، اما گفتم خدایا از رحمت خودت به من کم نکن و از گناهم بگذر... بعد موقع نماز یه نگاه اجمالی به خودم انداختم و دیدم همه چی درسته اما برای چی این همه جدی هستم!؟! مگه به خدا نمیگم با من با عدالتش قضاوت نکنه و رحمتشو زیاد کنه!؟! خب کسی که با رحمت قراره بهم نگاه کنه که قطعا جدی نیست و با خوشرویی رفتار میکنه، من چرا موقع نماز اینقدر اخم و جدی وایمیستم؟!
به فکر فرو رفتم و سریع سگرمه هامو باز کردم و خنده رو ادامه دادم
خواستم بگم شما هم امتحان کنید، همیشه خنده رو باشید موقع نماز و همیشه هم بعد نماز بخندین تا خدا ب روتون بخنده و رحمتشو زیاد کنه...
خدایا بی نهایت شکرت
- ۰۴/۰۹/۱۰
- تعداد عزیزانی که این مطلبو دیدن: ۱۲
خوش به حالت
رابطه ات از ماشینت خیلی گرونتر و حساس تره