صدای سنگ
سلام
همیشه یه سنگ دلش میخواد تراش بخوره و قشنگ ترین مجسمه بشه، مجسمه ی سنگی زیبایی که اجر و قرب زیادی داره، بهای سنگ ساده و بی ارزش سر به فلک بکشه و اون موقع ست که همه از دیدنش لذت میبرن...
اما این سنگ ساده باید بهایی هم برای تراش خوردن بپردازه، بهایی مثل صدای گوش خراش، صدایی که از سنگ درمیاد چون دارن قسمتای بدشو جدا میکنند...
ما انسان ها هم همینیم، موقعی که قراره قشنگ بشیم باید خودمونو بتراشیم، اخلاقیات بدو کنار بزاریم و خودمونو بسپاریم دست انسان ساز زیبا...
اما این وسط گاهی هم خیلی اذیت میشیم، میدونیم که همش کار اوستای انسان سازه اما دردمون میگیره، و اون موقعست که صدای داد و فریادمون بالا میره...
یکی از زیبایی های مجسمه اینه که وقتی کامل شد دیگه چیزی ازش کم نشه، اما زیبایی های انسان زیبا اینه که آخر نداره، هر چی بری هم زیبا تر میشی و هم قوی تر..
کاش اونقدر زیبا بشیم که دردامونو حس نکنیم...
وقتی خودتو سپردی دست خدا که تو رو بسازه همه چی عوض میشه و همه چی قشنگ میشه، مثل پسر بچه ای که میبرنش آرایشگاه، آرایش گر با اینکه میدونه اصلاح موی بچه آسیبی بهش نمیزنه و فقط سود داره براش اما طاقت گریه شو نداره و یه شکلات یا هر چیزی که بچه دوست داره رو بهش میده، بچه هم غافل از اینکه هیچ دردی نداره فقط گریه میکنه و از آرایش گر باج میگیره...
حالا فکر کن آرایشگرت خدا باشه... دنیا رو به پات میریزه که تو غم نداشته باشی، دنیا رو میچینه برات تا تو آروم تو راهت بایستی...
قربونت برم خدا که هر چی خواستمو بهم دادی و من باز ترسیدم از اینکه بگم: "خدایا فشارم بده تا بزرگ بشم" تو بهترینی خدا
خدایا بی نهایت شکرت
- ۰۴/۰۹/۱۸
- تعداد عزیزانی که این مطلبو دیدن: ۳