سرباز
چگونه میتوان تو را شناخت و دیوانه نشد؟!
روزها و ساعتها دنبال وقت گرفتنی تا با شخصیت مهمی صحبت کنی! تا برای مشکلاتت شاید کاری بکند! شاید در حیطه ی مسئولیتش باشد! که آیا کاری بکند یا نکند!
آیا فراموش کرده ایم که همه چی دست کس دیگه ایست؟! آیا فراموش کردیم که بدون اجازه ی او هیچ کاری انجام نمیگیرد!؟! پس چرا با گریه و ناله و قسم از بنده ی خدا تقاضای انجام کاری را داریم؟!
تا حالا به جای گریه در پیشگاه بنده ی خدا، گریه در پیشگاه خدا کرده ایم؟! آیا قبل از اینکه ناچار و ناتوان شدیم گریه در پیشگاه خدا کرده ایم؟!
چرا باور نمیکنیم که هر کاری از او بخوایم او قادر و تواناست ولا غیر!؟!
به جای کت و شلوار پوشیدن و رفتن به دیدار کسی که او هم بنده ی خداست بیا وضو بگیریم و با لباسهای تمیز ولی ساده به پیشگاه خدایی رویم که عاشقانه منتظر حضور ماست، خدایی که خود 10 برابر تو به سویت خواهد آمد، خدایی که تمام امور تو را میتواند انجام دهد و منتی نمیگذارد، خدایی که همه ی هستی ما از اوست...
چرا نباید از خدا بخواهیم؟!
خدایا کاش مرا به خواسته ام برسانی!!
من میدانم که هر چه دارم از پیراهن تنم تا شلواری که پوشیدم همه از توست، کاش اختیار امورم دست خودم بود! تو مرا بهتر از خودم میشناسی پس نمیتوانم قول بدهم ولی دوست داشتم امورم دست خودم بود تا از اموالت که دست من است ببخشم همانگونه که تو بخشیدی به من! کاش زودتر تو را میشناختم کاش زودتر....
اشکالی ندارد، از همین موقع هم کافیست...
من از وقتی تو را شناختم تمام امورم را به تو سپردم، میدانم که دلم کامل با تو نیست، آن درصد اندک را تو بخش که بخشنده ترینی، دلم را به خودت یک دل کن تا فقط تو را ببینم
میخوام در زمین سربازی باشم در رکاب تو...
تا به حال سرباز گناهکار داشته ای؟؟!
مرا به غلامی خودت بپذیر...
خدایا از تو ممنونم برای دلم...
خدایا بی نهایت شکرت
- ۰۴/۰۲/۲۴
- تعداد عزیزانی که این مطلبو دیدن: ۱۲
چقدر خدا منتظر ماست
و سرباز خدا بودن چه افتخاریه